داستان درمورد جوون بیست و دوساله ایه که تو بیمارستان شهر با برادرش که ازش جدا شده برخورد میکنه و همینطور که رابطه سردشون رو به بهبودی میره تو محل کارش و در برخورد با پزشکان و بیماران شاهد معجزات کوچیک و بزرگ روزمره است و اینطوری افق دیدش نسبت به زندگی تغییر میکنه
داستان درمورد جوون بیست و دوساله ایه که تو بیمارستان شهر با برادرش که ازش جدا شده برخورد میکنه و همینطور که رابطه سردشون رو به بهبودی میره تو محل کارش و در برخورد با پزشکان و بیماران شاهد معجزات کوچیک و بزرگ روزمره است و اینطوری افق دیدش نسبت به زندگی تغییر میکنه